نگاهی به «سقوط شاه» به قلم فریدون هویدا برادر امیرعباس هویدا
فریدون هویدا به نقل از دوستانش از یک مهمانی، چند روز قبل از استعفای برادرش از سمت نخست وزیری می نویسد: موقع شام خوردن به امیرعباس اطلاع دادند که گارد شاهنشاهی، شریک خارجی یکی از خواهران شاه در امور آپارتمان سازی را به دستور او بازداشت کرده است و علت این بوده که خواهر شاه چون احساس کرده شریکش سر او را کلاه گذاشته، بدون در نظر گرفتن روال قانونی کار، شخصاً به گارد شاهنشاهی دستور داده تا آن شخص را بازداشت کنند و بعد هم که او را به مقامات پلیس تحویل دادند، شرط آزادیش را پرداخت یک میلیون دلار به والاحضرت قرار داده اند.
پرسش:" سقوط شاه " نام کتابی است به قلم فریدون هویدا (١٣٠٣-١٣٨٥) برادر امیر عباس هویدا نخست وزیر شاه که در حکومت پهلوی به لحاظ مدت طولانی(13 سال) صدارت، بی نظیر بود.
فریدون هویدارکه برادر کوچکتر امیر عباس هویدا بود، در خانواده ای نیمه اشرافی و دیپلمات و در دورهٔ مأموریت پدرش، در بیروت متولد و در همان شهر بزرگ شد. ابتدا به دانشگاه فرانسوی بیروت رفت و سپس رشتهٔ حقوق بین الملل را تا اخذ مدرک دکترا در دانشگاه سوربن پاریس دنبال کرد.
مدت ده سال در سازمان یونسکو مشغول به کار و هشت سال آخر حکومت پهلوی، سفیر و نمایندهٔ دائم ایران در سازمان ملل متحد بود.
او کتابش را بلافاصله پس از سقوط شاه و کشته شدن برادرش ، در سال ١٣٥٨ به زبان فرانسه، به چاپ رساند و سال بعد ترجمهٔ انگلیسی آن همزمان در لندن و نیویورک انتشار یافت. ترجمهٔ فارسی آنرا حسین ابوترابیان انجام داد و مؤسسهٔ اطلاعات در ١٣٦٥ منتشر کرد.
فریدون هویدا برای آخرین بار در بهار ١٣٥٧ و همزمان با شروع تلاطمات سیاسی به ایران آمد و با شاه و برادرش دیدار کرد. او می نویسد:
" یک شب که با برادرم شام می خوردم او را با این عقیدهٔ خود موافق یافتن که: پدر ملت دارد رو به سقوط می رود و نارضایتی ها حالت گسترده به خود گرفته است. امیرعباس[ که آنزمان وزیر دربار بود] معتقد بود که: "در این میان تقصیر عمده به گردن خانوادهٔ سلطنتی است و اگر شاه تاج و تخت خود را از دست بدهد؛ این کار در درجهٔ اول به خاطر اَعمال و رفتار برادران و خواهران اوست." و در این باره می گفت: "تو نمی توانی درک کنی که در دربار چه می گذرد؛ مسابقهٔ غارتگری است؛ لانهٔ فساد است... من بارها با ارباب راجع به مسائل دربار صحبت کرده ام (برادرم بعد از انتصابش به نخست وزیری، همواره موقع نام بردن از شاه، لقب "ارباب" را به کار می گرفت) ...در سال ١٩٧٥ که تحقیقات سنای آمریکا نشان داد: میلیونها دلار رشوه از سوی کمپانی های آمریکایی به مقامات سرشناس کشورهای جهان پرداخت شده؛ و در این میان اقلام هنگفتی نیز به دست خانوادهٔ سلطنتی ایران رسیده؛ ارباب به من گفت که: مسأله ای نیست ...او معتقد بود که در حال حاضر دریافت کمیسیون در معاملات گوناگون همه جا مرسوم است و یک امر طبیعی محسوب می شود.
در جواب برادرم گفتم: "همین مسأله به خوبی نشان می دهد که شاه واقعاً نمی تواند تفاوت بین دلالی و رشوه خواری را درک کند."
فریدون هویدا به نقل از دوستانش از یک مهمانی، چند روز قبل از استعفای برادرش از سمت نخست وزیری می نویسد:
" موقع شام خوردن به امیرعباس اطلاع دادند که گارد شاهنشاهی، شریک خارجی یکی از خواهران شاه در امور آپارتمان سازی را به دستور او بازداشت کرده است و علت این بوده که خواهر شاه چون احساس کرده شریکش سر او را کلاه گذاشته، بدون در نظر گرفتن روال قانونی کار، شخصاً به گارد شاهنشاهی دستور داده تا آن شخص را بازداشت کنند و بعد هم که او را به مقامات پلیس تحویل دادند، شرط آزادیش را پرداخت یک میلیون دلار به والاحضرت قرار داده اند.
دوستانم می گفتند: امیرعباس، آن شب بعد از تلفن های متعددی که به اینجا و آنجا زد با حالتی آشفته به سر میز شام برگشت و روی صندلی لم داد و زیر لب زمزمه کرد: "رژیم دارد از درون می پوسد."
فریدون هویدا در بارهٔ آخرین ملاقاتش با شاه می نویسد:
" شاه ضمن صحبت هایش به ناآرامیهایی که در کشور پدیده آمده بود نیز اشاره کرد و ضمن آن گفت: "....مسأله هم آنقدرها خطرناک نیست و اصلاً باید دید چه کسانی با من مخالف هستند؟ خمینی؟! که کسی او را به حساب نمی آورد! ....سنجابی و بقیه؟! که اصلاً لیاقت ندارند و بعضی هایشان خیانتکارند....آنها مثل مصدق با ارباب های خارجی ارتباط دارند... "
در پاسخ به گفته های شاه، کوشیدم تا نتایج منفی حاصل از چنین عقایدی را برایش توضیح دهم، ولی احساس کردم که بیهوده دارم وقتم را تلف می کنم. چون شاه به "تمدن بزرگ" ابداعی خود، همچون کودکی به اسب چوبیش عشق می ورزید و آن را به صورت یک دنیای طلایی مجسم می کرد. در حالی که "تمدن بزرگ" او به نظر من یک دنیای خیالی بیش نبود، و واقعیتی را که شاه در آن می دید با "واقعیت" فرسنگ ها فاصله داشت.
###